امید عزیز ..
آمدید و با خواندم خوشحالم کردید
ولی ایکاش داستان پست جدیدم را نقد می کردید
چون طرح یک سایه داستان نبود تنها یک طرح بود با تمرین صحنه اقتصادی و برشی از یک شب آنهم نیم ساعتش …
اگر می شود در یکی از این فرداها که مشغول گز کردن روزها هستید پست جدید مرا هم گز کنید …
.
.
همواره با امید باشید امید گرامی ..
من تنهاي تو ام و تو آهوي وحشي رميده از من
من به تعقيب تو دچارم و تو به دويدن
شايد همين بي وقفه اومدن و بي حوصله گز كردن هاست
يادداشت
ديوارنوشت
Latest on Wed, 09:18 am
امید: عمر من که بالاتر میره، سال سریعتر میگذره. درصورتی که من در چهلسالگی، یک چهلم عمرم را در یک سال زندگی کردهام و در پنج سالگی یک پنجم.
امید: رفیق جان، تولدت مبارک.
امید: نگران زردی نباش. مخصوصا الان که 9 روزه هستش و مقاومت بدنش خیلی متفاوته با هفته اول. البته مراقبتها رو باید داشته باشی و همونطور که گفتم به طور معجزهواری هرچی که میخوری سریعا از طریق شیر به نوزاد منتقل میشه. حتی اگر دلش درد میکنه و نفخ داره، داروی مناسب رو خودت نوش جان کنی، تاثیرش از طریق شیر به بچه منتقل میشه.
امید: اسم این جوجه طلایی رو چی گذاشتین؟
امید: ای جانم. خیلی خیلی مبارکه. خوش پا قدم باشه. اصلا نگران نباش. هرچی نیاز داری به این جوجه برسه، خودت بخور. بلافاصله از طریق شیر جذب بدنش میشه. قربون اون جوجه خوشمزه بشم من.
توییترباز: ده دی به دنیا اومد. توی هفته پیش دو شب بیمارستان بستری شد به خاطر زردی. الان باز زردیش رفته بالا تو خونه دستگاه گرفتیم. واقعا غصمه
امید عزیز ..
آمدید و با خواندم خوشحالم کردید
ولی ایکاش داستان پست جدیدم را نقد می کردید
چون طرح یک سایه داستان نبود تنها یک طرح بود با تمرین صحنه اقتصادی و برشی از یک شب آنهم نیم ساعتش …
اگر می شود در یکی از این فرداها که مشغول گز کردن روزها هستید پست جدید مرا هم گز کنید …
.
.
همواره با امید باشید امید گرامی ..
روزهایی که بی وقفه می آیند و بی وقفه می گذرند.
من تنهاي تو ام و تو آهوي وحشي رميده از من
من به تعقيب تو دچارم و تو به دويدن
شايد همين بي وقفه اومدن و بي حوصله گز كردن هاست