به سعيد گفتم “فلسفه قبل از فسلفه شدن، در داستان نمود پيدا ميكند”. نميدانم از كجا همچو چيزي در ذهنم مانده بود. شايد ارسطويي در كلاسهايش گفته است تا نويسندگان را بزرگتر جلوه دهد و يا شايد زاييدهي ذهن خودم باشد. گفت نه. به تهوع سارتر اشاره كرد. روي حرف خودش اصرار داشت و مرتب سعي ميكرد مثال بياورد. پرسيدم زندگي جلوتر است يا فلسفه؟ گفت زندگي. گفتم داستان، تجربهي زندگي است.
تهوع رو هنوز نخواندهام. ولي او نتوانست از نظر خودش دفاع كند.
راست گفته؛سارتر اول به اگزیستانسیالیسم معتقد شد بعد تهوع رو نوشت؛وداع با سارتر هم موید تقدم فلسفه سارتر بر ادبیاتشه؛چرا راه دور بریم همین افلاطون که فلسفه شو برگزید بعد در قالب داستان اورد؛
خط اول دچار خطای تایپی شده. رفعش کنید که در رنج نماند
دو نقطه بعد از “گفتم” به اشتباه، نگذاشتهام. [اصلاح شد و سپاس از تذكر به جا]
منظورم تایپ فسلفه به جاب فلسفه بود
اعتراف ميكنم با اينكه حداقل چهار بار خط اول را خواندم، باز هم اين اشتباه تايپي را نديدم.