ماه، چیزی بیشتر از انگشت تو برای دیدن دارد؟
آبشار، چیزی بیشتر از صدای تو برای شنیدن دارد؟
کوه، چیزی بیشتر از سینه ی تو، سنگ برای صبوری دارد؟
دریا، چیزی بیشتر از چشم تو برای غرق شدن دارد؟
یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم؛ زیرا که تویی کارم؛ زیرا که تویی بارم؛جان منو جان تو؛ گویی که یکی بوده؛ سوگند بدین یک جان ؛کز غیر تو بیزارم؛ رفتم بر درویشی؛ گفتاکه خدا یارت گویی به دعای او؛ شد چون تو شهی یارم .
اميد. ٩١/٦/١٢ @ ٧:١٤
فَبيولس
يادداشت
ديوارنوشت
Latest on Wed, 11:28 pm
مامان آناهیتا: کاش اینو پست میذاشتین. انرژی خوبی داره و حیف میشه این گوشه گم بشه
امید: امید عزیزم نگران مشکلات سر راهت نباش من به استواری و قدرت تو ایمان دارم و میدونم که مثل همیشه حلشون میکنی
فقط غصه نخور
به من فکر کن که بدون تو هیچم
من تو رو فقط سالم میخوام
نهایتا از صفر شروع میکنی
مهم نیست اصلا
فقط قوی باش تا بتونم قوی باشم کنارت
هرچیزی که از دست میره فدای یک تار موت
بقیه چیزها بدست میاد
دوست دارم خیلی خیلی زیاد
که این از ته ته دلمه
جملهی یادگاری از هانیهی عزیزم نقش بسته بر صفحهای گوشی
امید: فیلمهایی که گاهگاه، اینطرف و آنطرف میبینم، خاطراتی که بازماندگان بازگو میکنند، سبب میشه دردی در خلال حروف و کلمهها و سکانسها، همچون جوی خون، فواره یزنه از چشمهام. شامی که همسر شکیبا با میهمانانش قسمت میکرد و آخرین وعدهی غذایی بازمانده از دستپخت شکیبای جانش بود... کلیپی که علی عظیمی ساخته به یادبود آنجانهای جان....
توییترباز: راست میگی، پاییز هم گذشت. قلم من هم خشکید. امروز قلبم فشرده است. سالگرد آن موشک لعنتی... آن هواپیما، آن جانها، همه آن آرزوهای بر باد رفته...
آمدم اینجا یک دوری بزنم، چند جمله از دوست بر دیوار بخوانم بلکه یکم دلم باز شود.
اميد: برام جالبه که اکثریت مردم دوست دارند ترامپ رای بیاره
امید: منم منتظرم پاییزم به شتاب بگذره به شتا برسه 🙂
امید: تاکو جان، تو که خودت به درد من دچار شدی جانم.
یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم؛ زیرا که تویی کارم؛ زیرا که تویی بارم؛جان منو جان تو؛ گویی که یکی بوده؛ سوگند بدین یک جان ؛کز غیر تو بیزارم؛ رفتم بر درویشی؛ گفتاکه خدا یارت گویی به دعای او؛ شد چون تو شهی یارم .
فَبيولس