بيا همديگر را صدا كنيم. بلند و با نام كوچك. در جواب تو، آهسته بگويم جانم. كلمههايت را بنويس. سريع و محكم. به قدرِ ضربه زدن روي كيبورد. در جواب تو به سرعت بنويسم “بي انصافي است”. سينهات از خواندن كلمههاي من نبض پيدا كند. آنگاه، بلندتر نفس بكش. من گوش به سمت سينهات بخوابانم.
بيا گوش به سمت هم تيز كنيم. بخوانيم براي هم. گوش پر كنيم از صداهايي كه دوست داريم. تو، روي كيبورد بكوب. من، صداي نفس كشيدنت را بشنوم. تو از اسارت بگو و من جنگ را بزرگترين سلاح زندگيام بنامم. من چشم ببندم. شش دانگ حواسم را روي گوشهايم بگذارم و گوشهايم را بچرخانم به سمت صداي تو. صدا از بطن سينهات بيرون بيايد. پرههاي دماغت را گشاد و تنگ كند و خارج شود. منتظر شوم چيزي بگويي. چيزي با خودت زمزمه كني يا بلند با خودت صحبت كني. نه! نه! نه! حرامم كن. شنيدن صدايت را حرامم كن. شنيدن نفسهايت را هم. بگذار گوشهايم برگردند به سمت تاريك دهليز جمجمهام. الان، ميخواهم فقط موهايت را شانه كنم.
مممممممممممممممم
خيلي خوب بود…
مرسي…
Hy Omid,
How are you doing little man? How is it going in Iran?
Sorry, I can’t type in Farsi. Lately I saw your beautiful! note. Thank you for that. Just wanted to say hello and to tell you guys taht I really miss you. And I mean all of you!
Keep in touch.