شب سرد است
شمع ميلرزد
آهوي تو روي ديوار ميدود
طفل مردمكم
به خوردن يك جرعه از سينهي آهويت دهان باز ميكند
سفيدِ خوشبوي سينه ميبيند
روي ديوار ميچرد
پوزه بر دستانم ميمالد آهوي تو
تب دستهايم برف تناش آب نميكند
كلمه
در پستان آهويت آغوز ميشود در رحمام نطفه
طفل مردمكم
پوزه بر برف ميمالد و روي ديوار ميدود
سلام
با اینکه بار اول بود به دیدن آمدم ولی پابند شدم برای مدام آمدن وخواندن ولذت بردن
با داستانی کوتاه (مونس )منتظرم بخوان اگر خواستید بفرما تا یکدیگر را لینک کنیم من شمایل هستم
طفل مردمکم
به خوردن یک جرعه از سینه ی آهویت دهان باز می کند